در منابع متعدد تاریخی اسنادی وجود دارد که نشان میدهد کوروش به یهودیان پول داد تا آنها به اورشلیم (بیتالمقدس) رفته و جایگاههای مقدس خود را بازسازی کنند. برای نمونه یوسف فلاوی (به رومی: Flavius Josephus) مورّخ یهودی در کتاب خود که جزو منابع کهن تاریخ یهود محسوب میشود، به نقل از کوروش مینویسد:
I have given leave to as many of the Jews that dwell in my country as please to return to their own country, and to rebuild their city, and to build the temple of God at Jerusalem on the same place where it was before. I have also sent my treasurer Mithridates, and Zorobabel, the governor of the Jews, that they may lay the foundations of the temple, and may build it sixty cubits high, and of the same latitude, making three edifices of polished stones, and one of the wood of the country, and the same order extends to the altar whereon they offer sacrifices to God. I require also that the expenses for these things may be given out of my revenues
ترجمه: من به بسیاری از یهودیان اجازه دادم که به شهر خود بازگردند و معبد و جایگاههای خود را بازسازی کنند. من همچنین میخواهم که هزینه این بازسازیها را از درآمد و عایدی (revenues) خود بدهم.
بنگرید به:
Flavius Josephus, Jewish Antiquities, translated by William whiston,Wordsworth classics of world literature, 2006, p 448.
در عهد قدیم هم به این نکته میرسیم که کوروش دستور داد هزینهی بازسازی اماکن یهودی از خزانهی شاهنشاهی پرداخت شود:
در اولین سال پادشاهی خود، کوروش شاهنشاه فرمان داد معبد بزرگ اورشلیم دوباره در همان جای سابقش، به صورت مکانی برای انجام قربانیها بنا شود. ارتفاع معبد بزرگ باید سی متر و عرض آن نیز سی متر باشد. دیوارهای آن از سه جدار سنگ و یک جدار چوب - بهعنوان روکش روی سنگها - ساخته شود. تمام مخارج ساختمان از خزانهداری سلطنتی پرداخت شود. [کتاب عزرا ۶ : ٣-۴]
مکالمه امام صادق علیه السلام و جامعه علمی:
امام صادق: شاگرد من جابرابن حیان پدر علم شیمی است.
جامعه علمی: جابر ابن حیان که در لاتین به Jaber معروف است به عنوان پدر علم شیمی شناخته می شود.
Also known by his Latinized name, Geber, he is known as the "father of chemistry."
https://goo.gl/G4UACs
امام صادق: مسواک زدن باعث تقویت بینایی می شود. [کافی، جلد۶ ،ص ۴۹۶، حدیث ۶]
جامعه علمی: آیا می دانید سلامت دندانها و لثه هایتان بر روی بینایی شما موثر است؟
Did you know that the health of your teeth and gums can affect your vision
http://Yon.ir/478j
امام صادق: مسواک زدن حافظه را تقویت می کند.
جامعه علمی: مسواک زدن منظم دندانها خطر ابتلا به آایمر را دفع میکند
Brushing teeth regularly could ward off Alzheimer's disease
https://goo.gl/oUGZqc
امام صادق: ماهی ها حس بینایی ضعیف و حس بویایی قویتری دارند.
[بحار الأنوار ج3 ص109]
جامعه علمی: ماهیها بر حس بینایی خود نسبت به دیگر حسها مانند شنیداری، چشایی، بویایی تکیه کمتری دارند.
fish rely less on their vision and more on their hearing, taste, and smell.
https://goo.gl/84MKmt
امام صادق: مغز از لایه های محافظتی مختلفی پوشیده شده تا آن را ثابت نگهدارد و از اسیب محافظت کند.[بحارالأنوار - ج3ص73]
جامعه علمی: شامگان یا مننژ سه لایه محافظتی دربرگیرنده و نگاهدارنده مغز در داخل حفره های مغز هستند.
Surrounding and supporting the brain within this cavity are three protective tissue layers
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK10877/
امام صادق: ای مفضل به بوزینه ها دقت کن که ساختار دل و روده ی آنها چقدر شبیه به انسان است.[بحار الأنوار جلد 3 صفحه 97]
جامعه علمی: آناتومی دل وروده انسانها و بوزینه های بزرگ یکسان است.
Humans and great apes share a common gut anatomy
https://goo.gl/PZAgPT
امام صادق(ع): خوردن ادرار شتر برای درمان بیماری، اشکال ندارد[تهذیب الاحکام ج1 ص248]
جامعه علمی: ادرار شتر دارای ویژگیهای خاص و کارآمد ضد سرطان است.
CU has specific and efficient anti-cancer
https://goo.gl/p6x92Q
امام صادق: ستاره هایی وجود دارند که نسبت به سایر ستاره ها سرعت بسیار زیادی دارند.[بحارالانوار ، ج ۲ ص ۱۶۲]
جامعه علمی: ستاره های فراری سرعتشان تا چند صد کیلومتر بر ثانیه و بالای مقدار متوسط است.
Hypervelocity stars — ultrafast stars with speeds up to a few hundred miles per second above the average
https://goo.gl/E2Tu5P
امام صادق: من رئیس مکتب شیعه و امام ششم شیعیان هستم و این گوشه ای از علم من بود
بی دین ها: ما در جهل خود ماندگاریم
به نقل از تلگراف:
خوشبختانه بعد از مرگ مائو در سال 1976 تعداد دینداران چینی بطور وسیعی در حال افزایش است.
تا جاییکه محققان میگویند تا سال 2030 جمعیت دینداران در چین بیشتر از آمریکا (بیش از نود درصد آمریکا خداباور است) خواهد بود!
اما چرا بی خدایان چینی به سمت خدا روی آورده اند؟ این سوال را از خوشان میپرسیم؛
"If everyone in China believed in Jesus then we would have no more need for police stations. There would be no more bad people and therefore no more crime.
آنها میگفتند که: اگر همه مردم چین به خدا ایمان داشتند ما دیگر نیازی به پلیس نداشتیم، دیگر آدم های بدی وجود نداشت، دیگر جنایتی وجود نداشت!
این خبر از جهات مختلفی مهم است
چون کشور چین رتبه دوم اقتصادی (بعد از آمریکای خداباور) را در جهان دارد که از همین جا میتوانیم به رابطه ثروت یک کشور و دینی بودن آن کشور پی ببریم
http://www.investopedia.com/articles/investing/022415/worlds-top-10-economies.asp
در همین رابطه نیال فرگوسن، تاریخ دان دانشگاه هاروارد میگوید:
Through a mixture of hard work and thrift the Protestant societies of the North and West Atlantic achieved the most rapid economic growth in history.
جوامع دینی (پروتستان) توانستند با کار سخت و صرفه جوبی به سریعترین رشد اقتصادی در تاریخ دست یابند! https://tifwe.org/the-protestant-work-ethic-alive-well-in-china/
همچنین از نظر هوش و آی کیو چینی ها از مقام برجسته ای برخودار هستند.
یعنی باهوش ترین مردمان جهان، خدا و ادیان را انتخاب کرده و فهمیده اند که بی خدایی دروغی بیش نیست و بایدآن را از خود طرد کنند!!
https://iq-research.info/en/page/average-iq-by-country
منبع خبر در تلگراف:
http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/asia/china/10776023/China-on-course-to-become-worlds-most-Christian-nation-within-15-years.htm
آتئیست ها کمتر از عقل خود استفاده میکنند!
محققان دانشگاه یورک با استفاده از میدان مغناطیسی، بخشی از مغز را خاموش کردند و این عمل باعث شد که اعتقاد به خدا و دین و جهان آخرت بطور قابل توجهی در بین داوطلبین کاهش یابد!!
اما چرا این خبر یک خبر وحشتناک برای بی خدایان است؟
دلیل آن وابسته به بخشی از مغز است که غیر فعال شده است!!
یک تیم تحقیقاتی دانشگاه یورک به رهبری دکتر آیزوما توانستند قسمت خاصّی از مغز یعنی posterior medial frontal cortex را غیر فعال کنند اما وظیفه این بخش از مغز چیست؟
در خود تحقیقات آمده است که:
that is associated with detecting problems and triggering responses that address them
این بخش مربوط به شناسایی مشکلات (پروسه های فکری) و پاسخ دادن با آنها است (تصمیم گیری) بطور مشخص وظیفه این بخش استدلال و تصمیم گیری است!
برای اطمینانِ بیشتر از منابع دیگر را هم بررسی میکنیم!
This brain region has been implicated in planning complex cognitive behavior, personality expression, decision making, and moderating social behaviour.
در این منبع هم به روشنی وظیفه تصمیم گیری (decision making) را به این بخش از مغز داده است.
حتی در ویکی پدیا فارسی هم گفته شده که:
بخش عمدهای از گسترش و پیچیدگی مغز انسان مربوط به بخشی از مغز به نام قشر مغزی یا "کورتکس" بویژه لوب پیشانی که با توابع اجرایی از جمله خود لگامی یا اتوکنترل، برنامهریزی، استدلال، و تفکر انتزاعی در ارتباط است٬ میباشد!
و در آخر دکتر هالبروک میگوید:
Dr Holbrook added that the findings are consistent with the idea that regions of the brain that have evolved to deal with threats are repurposed” to also produce ideological reactions
این بخش برای پاسخ به رویداد ها تکامل یافته بود اما ما شاهد تغییر وظیفه این بخش مهم از مغز هستیم و میبینیم که این بخش از مغز ، وظیفه ایدئولوژیک (خدا و ادیان) به خود گرفته است!
بله مشخص شد که ادیان منشا عقلی دارند و وقتی که مغز خاموش میشود ادیان هم از بین میروند!!
برای گروهی که دائما در حال تمسخر دیگران هستند این خبر خجالت آوری است طبق آزمایشان علمی مشخص شد که آتئیست ها کمتر از مغز خود استفاده میکنند!!
منبع از ساینس دیلی:
https://www.sciencedaily.com/releases/2015/10/151014084955.htm
پادکست جدید «برای تو از جانم میگذرم» از «محمدرضا امیری» و «Kina» به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شد.
• • • • • •
قطعه جدید: برای تو از جانم میگذرم
محمدرضا امیری - Kina
تنظیم: holysongteam
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
New Piece: Desperate For You
Mohammad Reza Amiri - Kina
Producer by: HolySongteam
Release Date: 8 February 2020
پادکست جدید «محمد رسول الله» از «محمدرضا امیری» و «سامی یوسف» منتشر شد.
• • • • • •
قطعه جدید: محمد رسول الله
محمدرضا امیری - سامی یوسف
تنظیم: holysongteam
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۸
New Piece: Mohammad Rasool Allah
Mohammad Reza Amiri - Sami Yusuf
Producer by: HolySongteam
Release date: 8 February 2020
مارک زاکربرگ مؤسس فیسبوک، زمانی سیوپنجمین و جوانترین ثروتمند دنیا بود. او اکنون نیز فقط ٣۵سال دارد. وی در سال ٢٠١٠ از سوی مجله تایمز بهعنوان مرد سال انتخاب شد.
سایت «یهودی یا غیریهودی» [Jew or not Jew] جایی برای تعیین یهودی بودن یا نبودنِ مشاهیر دنیا براساس بررسی شواهد و معیارهای چندگانه است. این سایت، نمرهی ١٣ از ١۵ را به مارک زاکربرگ اختصاص داده است و معنای آن این است که زوکربرگ یک یهودی است.
زاکربرگ در یک خانوادهی یهودی آمریکایی متولد شده است و قاعدتاً خود وی نیز باید یهودی باشد، اما او اظهار داشته که «خداباور» نیست. البته این موضوع در ادعای این نوشتار خللی وارد نمیکند چون ما یهودیانی از این دست را خوب میشناسیم. (بخشی از یهودیان دنیا، خداناباور هستند، که قبلاً دربارهاش توضیح دادهایم.)
در فهرستی که رومهی اسرائیلی جروزالم پست از ۵٠ نفر از تأثیرگذارترین یهودیان دنیا ارائه کرد، مارک زاکربرگ در رتبهی چهارم (سه رتبه پس از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل که نفر اول فهرست بود) قرار داشت.
زاکربرگ بههمراه مدیران چندین شرکت بزرگ اینترنتی در فوریه سال ٢٠٠٨ توسط سران رژیم صهیونیستی به مناسبت شصتمین سال تأسیس این رژیم اشغالگر، به کنفرانس بینالمللی اورشلیم دعوت شد. موضوع این کنفرانس، بررسی آیندهی تکنولوژی در جهان و بهخصوص بحث و بررسی پیرامون تأثیراتی که جامعهی جهانی یهود و اسرائیل از این تحولات میپذیرند، بود.
شیمون پرز رئیسجمهور سابق رژیم صهیونیستی در بازدیدی که از شرکت شبکهی اجتماعی فیسبوک در منلو پارک [Menlo Park] کالیفرنیا داشت، فیسبوک را بهعنوان ابزاری برای ایجاد تغییرات اجتماعی ستود.
پرز ٨٨ ساله، صفحهی شخصی رسمی خود را بر روی این سایت بهراه انداخت تا به گفتهی وی بدینوسیله بین او و اعراب در سراسر دنیا گفتوگویی ایجاد شود.
همچنین او یکی از دلایل بازدید خود را از فیسبوک، ملاقات با پسر خوب یهودی، مارک زاکربرگ دانست!
او در مصاحبهای زنده که با فیسبوک انجام داد، در پاسخ یکی از مهندسان فیسبوک که پرسید فیسبوک برای ارتقای صلح در خاورمیانه چه کاری میتواند انجام دهد، گفت:
«شما میتوانید مردم را قانع کنید که هیچ دلیلی برای تنفر وجود ندارد!»
پرز در صفحهی فیسبوک خود برای گفتوگو با دیگران نوشت:
«گفتوگو را آغاز کنید و از یکدیگر بپرسید مگر چه تفاوتی بین اسرائیل و دیگر کشورها هست؟ ما مشکلات مشابهی داریم.»
سیر تحوّل و اندیشه و عمل شیطان، به ماجرای بنیاسرائیل و پیامبران مبعوث شدهی این خاندان که رسید، مقطع مهمی از حیات بشر در عرصهی زمین آغاز شد که نقش و اثر آن تا آن روز که بشر، سیر و سفر در عرصهی تاریخ را تجربه خواهد کرد، از یادها نخواهد رفت.
«بنیاسرائیل»، نشانشده و حامل مأموریتی بودند که متأسفانه، بهدلایل مختلف که در این سلسله مقالات – به تفصیل، بهنحوی محقّقانه و بیطرفانه – مورد بررسی قرار گرفته است و بهرغم مجاهدت همهٔ انبیای عظیمالشأن الهی و مؤمنان مجاهد همراه ایشان، در میانهٔ راه، از رفتن و به انتها رساندن وظیفه و مأموریت محوّله بازماندند.
مطالعهٔ وقایع رفته بر بنیاسرائیل، پرده از بسیاری از سنّتهای ثابت تاریخی کنار میزند؛ چنانکه شناسایی همهٔ نامداران آنها در مقاطع مختلف، اسرار بسیاری از رخدادهای بعدی را برملا میسازد.
این مقالات، گفتوگوی خود را از وقایع رفته بر حضرت شیخالانبیاء ابراهیم خلیلالرحمان (ع) آغاز میکند و گام به گام، تا به عصر پیامبری حضرت موسی (ع) و مأموریتی که سایر انبیای این قوم بر دوش کشیدند، به پیش میآید. شکلگیری فرهنگ معبدی و جلای بابلی اسباط بنیاسرائیل، خوانندهٔ پژوهشگر را با یکی از مهمترین نقطهعطفهای تاریخی قبیله لعنت مواجه میسازد.
پراکندگی در میان اقوام و ملل و تبدیل شدن به مَثل اعلای تمرّد و سرپیچی، روزیِ مقدّر بنیاسرائیل نبود؛ اما همهٔ آنچه که خود کِشتند، کشتزار تاریخ، روزگاری آکنده از فسردگی و انتظاری سخت برای دیدار نجاتبخشی دیگر را در فرصتی دیگر، برایشان به ثمر نشاند.
در مسیر پر فراز و نشیبِ گفتوگو از قبیله لعنت، به بنیاسرائیل و پس از آن به یهود میرسیم و تاریخ بلند قومی که بی هیچ تردید طیّ بیش از چهارهزار سال گذشته، نقش عمدهای را در شکلگیری بسیاری از جریانات فرهنگی و تمدّنی اقوام و ملل ایفا نموده است.
بدون شناسایی آنچه که بر این قوم رفته و آنچه که از قِبَل این قوم بر سایر اقوام رفته است، امکان ارائهٔ تحلیلی جامع از موقعیّت کنونیِ فرهنگی و تمدّنیِ انسان حاضر و عصر معاصر وجود ندارد.
اسرائیل، یکی از نامهای حضرت یعقوب نبی (ع) فرزند اسحاق (ع) بود. بدینسبب به کلّیه انبیایی که بعداً از نسل حضرت یعقوب (ع) پا بر عرصهٔ تاریخ گذاردهاند، «بنیاسرائیل» گفته شد و در مقابل، به پیامبرانی که از فرزندان حضرت اسماعیل (ع) مبعوث گردیدند، بنیاسماعیل اطلاق میشود.
آغاز تاریخ قوم «بنیاسرائیل»، به دورهٔ حیات جدّ اعلای آنها، حضرت ابراهیم (ع) برمیگردد. حضرت ابراهیم (ع) حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد، خانوادهٔ خود را به کنعان آورد.
آلبر ماله، دربارهٔ سکنای اوّلیهٔ بنیاسرائیل مینویسد:
ملّت یهود قوم کوچکی از بنیسام بوده و اصلاً از «کلده» آمده. قبایل آن، مدّتها در بیابانهایی که فیمابین «بینالنهرین» و «فلسطین» و «مصر» واقع شده، به حالت چادرنشینی، عمری به سر آورده بودند و به همان وضع چادرنشینان صحرای «آفریقا» زندگی میکردند. به این معنی که به درّههای پر آب و علف میرفتند و چون مراتع آنها رو به تمامی میگذاشت، تغییر جا میدادند و مخصوصاً در اطراف فلسطین و مصر میگشتند؛ زیرا زمین پربرکت آن صفحات، پسند خاطرشان افتاده بود موقعی هم که در فلسطین جاگیر شدند، باز به قبایل منقسم بودند و فقط حدود هزار سال قبل از میلاد، سلطانی برای خود برگزیدند.
«بنیاسرائیل» را عبرانی نیز میخوانند. برخی دانشمندان معتقدند که نام «عبرانی» را «کنعانیان»، پس از ورود حضرت ابراهیم (ع) به سرزمین «کنعان» به ایشان دادهاند و وی را عبرانی خواندهاند که بعدها جزو القاب این حضرت شد و لقب یاد شده در خاندان وی باقی ماند. عبرانی از ماده «عَبَرَ» بهمعنای گذر کردن از نهر میآید، به اعتبار اینکه، حضرت ابراهیم (ع) از «رود فرات» عبور کرد و وارد «کنعان» شد، این لقب را به ایشان دادند.
بنا به گزارشهای تاریخی، زادگاه ابراهیم (ع) در «اور» کلدانیان بود، پس از مهاجرت جمعیِ قومش به «حرّان» و سپس به «فلسطین»، در آنجا سکنا گزید. فرزندان و نوادگان او، اسحاق و یعقوب نیز در کنعان ساکن بودند.
حضرت ابراهیم (ع) از تبار سام فرزند نوح (ع) بود و در حوالی سال ۱۹۰۰ق.م. در شهر «اور» بهدنیا آمد. او از اور، به «حرّان» و از آنجا، به کنعان مراجعت کرد.
شریعت حضرت ابراهیم (ع) دینحنیف بود. حنیف از مادّه حنف بهمعنای برگشتن از گمراهی به استقامت و راه راست است.
خداوند متعال در سورهٔ «آل عمران» دربارهٔ حضرت ابراهیم (ع) میفرماید:
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه بر دین حنیف (حقگرا) و تسلیم خدا بود و از مشرکان نبود.»
سخن دیگر این است که هرکس به امر خدا، تسلیم باشد و هیچ مخالفتی نکند، حنیف است.
در نزد عرب، هرکس بر دین ابراهیم (ع) بود، به او حنیف میگفتند و بتپرستان نیز در زمان جاهلیّت خود را حنیف و پیرو دین ابراهیم (ع) میانگاشتند؛ اما پس از بعثت پیامبر (ص) و مطرح شدن دین اسلام، پیروان اسلام، حنیف نامیده شدند؛ اما اینکه حنیف بر عربهای بتپرست نیز اطلاق میشد، به این دلیل بود که آنان از دستورهای آیین ابراهیمی فقط به دو سنّت ختنه و حجّ پایبند بودند و آن را برای حنیف بودن، کافی میدانستند.
واژههای «حنیف» و «حنفا» به کرّات در «قرآن کریم» آمده است. حنیف ده مرتبه و حنفا دو مرتبه ذکر شده است. مراجعه به آیات یاد شده نشان میدهد که حنفا به اشخاص با ایمان، پاک و حقجو گفته میشده که ایمان آنان با اخلاص به یکتاپرستی و دوری از شرک و اندیشه های فاسد همراه بوده است.
علامه طباطبایی (ره) در توضیح کلمهٔ حنیف بیان میکند که:
حنفا برگرفته از مادّهی حنف بهمعنای متمایل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفریط، بهسوی اعتدال است؛ لذا خداوند اسلام را بدین جهت حنیف خوانده است که به خلق دستور میدهد، در تمامی امور حدّ وسط را رعایت نموده و از انحراف بهسوی افراط و تفریط بپرهیزند.
مولوی در کتاب اوّل مثنوی «داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت از بهر تعصب» نقل کرده است.
توجه مولانا جلالالدین محمد بلخی به این داستان و پیامهای آن عجیب و نتیجهگیری آن عجیبتر و بس عبرتآموز است.
نمیدانیم مولوی بر اساس کدام تجربهی تاریخی و با چه هدفی این داستان را بیان کرده است. اما این داستان نحوهی فعالیت یهودیان مخفی را به زیبایی نشان میدهد.
خلاصهی داستان از این قرار است(اشعار مولانا به اختصار بیان شده است):
حکمرانی یهودی است که اتباع او مسیحی شدهاند و وی با خشونت به قلعوقمع ایشان مشغول است:
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانیگداز
عهد عیسی بود و نوبت آنِ او
جان موسی او و موسی جان او
شاه از حقد جهودانه چنان
گشت اَحْوَل، کالأمان یا رب امان
صد هزاران مؤمن مظلوم کُشت
که پناهم دین موسی را و پُشت
این کشتارها نتیجه نمیدهد و روز به روز بر شمار گروندگان به آئین مسیح افزوده میشود تا سرانجام وزیر او خدعهای میاندیشد. وزیر به شاه توصیه میکند که به وی اتهام مسیحیشدن وارد کند و به این بهانه گوش و دست او را ببُرد و بینیاش را بشکافد و برای اعدام به پای طناب دار ببرد و سپس با شفاعت آزادش کند. بدینسان، وزیر به جایگاهی چنان احترامآمیز دست مییابد که بتواند در مسیحیان نفوذ کند و حتی در رأس ایشان جای گیرد:
گفت ای شه گوش و دستم را ببُر
بینیام بشکاف اندر حکم مُر
بعد زآن در زیرِ دار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعتگر مرا
آن گهم از خود بران تا شهرِ دور
تا دراندازم در ایشان شرّ و شور
شاه طبق نقشهی فوق عمل میکند و وزیرِ دست و گوش بریده و بینی شکافته را به اتهام مسیحیشدن به میان نصرانیان میراند و وزیر خود را قربانیِ گروش به دین عیسی و عالِم به اسرار آن جا میزند:
پس بگویم من به سِرّ نصرانیم
ای خدای رازدان میدانِیَم
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
گر نبودی جان عیسی چارهام
او جهودانه بکردی پارهام
بهر عیسی جان سپارم سَر دهم
صد هزاران منّتش بر خود دهم
.
بدینسان، یهودیِ خدعهگر در میان مسیحیان جایگاهی رفیع مییابد:
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان میکرد با ایشان به راز
سرّ انگلیون و زِنّار و نماز
او بهظاهر واعظ احکام بود
لیک در باطن صفیر و دام بود
.
وزیر ۶ سال در میان مسیحیان زیست و با تزویر به مولا و مقتدای ایشان بدل شد. تا سرانجام شاه به او پیام داد که: "وقت آمد، زود فارغ کن دلم."
در این زمان مسیحیان به ١٢ گروه تقسیم میشدند که در رأس هر دسته امیری بود و جملگیِ ایشان و قومشان وزیر را رهبر معنوی خود میدانستند.
وزیر بهدستور شاه ابتدا برای هر یک از سران ١٢گانهی فوق طوماری از احکام عیسی نوشت که با طومار دیگری متناقض بود و بدینسان در میان مسیحیان تفرقه انداخت و ایشان را به ١٢ جناح معارض و معاند بدل کرد:
ساخت طوماری بهنام هر یکی
نقش هر طومار دیگر مسلکی
حکمهای هر یکی نوعی دگر
این خلاف آن ز پایان تا به سر
در یکی راه ریاضت را و جوع
.
چون وزیر از طریق این طومارهای متناقض اسباب تفرقه در مسیحیان و انشعاب ایشان به فرقهها و جناحهای متخاصم را فراهم ساخت، مکر نهایی را آغاز نمود:
او بهناگاه دست از موعظه برداشت و در خلوت به ریاضت نشست. روزها گذشت، مریدان به تب و تاب افتادند و از فراق وی لابه و زاری سر دادند:
خلق دیوانه شدند از شوق او
از فراق حال و قال و ذوق او
.
سرانجام، مریدان دست تضرع به سوی او برداشتند که ما را از فیض خود محروم نکن:
از سر اکرام و از بهر خدا
بیش از این ما را مدار از خود جدا
.
وزیر پاسخ میدهد که جانم با شماست لیک این خلوت و ریاضت بهدستور عالم غیب است و چارهای ندارم:
من نخواهم شد از این خلوت برون
زآنک مشغولم به احوال درون
.
اصرار سران ١٢گانهی مسیحیان مکرر میشود و اِبرام وزیر در نشکستن خلوت و ریاضت استوار و پا برجا است. تا سرانجام به مریدان پیام میدهد که قصد رخت بربستن از این جهان و سفر به نزد عیسی دارد:
که مرا عیسی چنین پیغام کرد
کز همه یاران و خویشان باش فرد
.
وزیر سپس یکایک رهبران دوازدهگانه مسیحیان را فرامیخواند، در تنهایی هر یک را خلیفهی خویش میکند و فرمان میدهد که هرکسِ دیگر مدعی خلافت شد او را بیهیچ تردید بکُش یا زندانی کن:
وآنگهانی آن امیران را بخواند
یک به یک تنها به هر یک حرف راند
.
سپس، وزیر چهل روز دیگر در خلوت نشست و سرانجام خود را کشت:
بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کُشت و از وجود خود بِرَست
بعد از مرگ وی غوغا و فتنه در میان مسیحیان افتاد و اُمَرا و اتباعشان، که هریک خود را طبق فرمانها و طومارهای وزیر، خلیفهی بر حق میدانستند، به قتل و هدم یکدیگر مشغول شدند:
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد
.
بدینسان، انهدام مسیحیان، که با سرکوب و جنگ و خونریزیِ «شاه یهودیه» ممکن نشده بود، با خدعهی وزیر او به فرجام رسید!
مولانا، بهرغم این مکر شیطانیِ عجیبِ شاه و وزیر یهودی، ایشان را احمق و جاهل و بازندهی نهاییِ بازی میداند که بهظاهر در آن برندهاند، زیرا از حکمت و "سببسوزی" خداوند غافلاند:
همچو شَه نادان و غافل بُد وزیر
پنجه میزد با قدیمِ ناگزیر
با چنان قادرْ خدایی کز عدم
صد چو عالَم هست گرداند به دَم
.
و سرانجام، پیام حکیمانهی مولانا توجه به "موش"هایی است که مدام، انبارِ اندوختهها و حاصل تلاش ما را تهی میکنند!
ما بیتوجه به ایشان، باز انبار خود را پر میکنیم و دگر باره آن را تهی مییابیم!
بهعبارت دیگر، "دفع شَرّ موش" اولویّتی است که بدون انجام آن نمیتوان به هیچ اقدام سازنده پرداخت:
ما درین انبار گندم میکنیم
گندمِ جمعآمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
وز فنش انبار ما ویران شدست
اوّل ای جان دفع شَرّ موش کن
وآنگهان در جمع گندم جوش کن
در ١۶ ژوئیه، اولین آزمایش موفقیتآمیز بمب اتمی در سایت ترینیتی، واقع در ٣٠٠کیلومتری جنوب منطقه لوسآلاموس، به انجام میرسد.
سازنده این بمب، رابرت اوپنهایمر از وابستگان روچیلدها (پر نفوذ ترین خانواده یهودی معاصر) است!
وی بهخاطر نقشش در پروژه منهتن (پروژهای در زمان جنگ جهانی دوم که به ساخت اولین بمب اتمی منجر شد) در جهان بهعنوان پدر بمب اتمی شناخته شده است.
او پس از موفقیت آزمایش، با کمال بهت و حیرت میگوید: «من خودِ مرگ شدهام، نابودکنندهٔ جهان»!
او درست میگوید. در مدت فقط یک ماه، انفجارهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، منجر به مرگ ١۴٠هزار نفر در هیروشیما و ٨٠هزار نفر در ناکازاکی میشود.
در ١٩ ژوئن، جولیوس و اتل روزنبرگ، بهخاطر جاسوسی در آمریکا اعدام میشوند.
آنان در خلال جلسهای از مجمع کمونیستهای جوان در آمریکا یکدیگر را ملاقات میکنند و در حال ارائهی اخبار محرمانهای در خصوص ساخت بمب اتمی به اتحاد جماهیر شوروی بودند که دستگیر میشوند.
این دو نفر، علاقهی بسیاری به شوروی داشتند و البته یهودی نیز بودند.
از دلایل اصلی ترور جان اف کندی این واقعیت بود که او به نخست وزیر اسرائیل دیوید بن گوریون قاطعانه اعلام کرده بود تحت هیچ شرایطی با هستهای شدن اسرائیل موافقت نخواهد کرد.
رومه اسرائیلی هاآرتص در ۵ فوریه ١٩٩٩ در بررسی کتاب آونر_کوهن با عنوان «اسرائیل و بمب» در خصوص این موضوع مینویسد:
«قتل رئیس جمهور آمریکا جان. اف. کندی، پایانی غیرمنتظره بر فشار گستردهای بود که دولت ایالات متحده در مورد توقف برنامهٔ هستهای به دولت اسرائیل وارد میکرد … کتاب حاضر بهطور ضمنی بیان میکند که اگر کندی زنده میماند، بعید بود که اسرائیل امروز گزینهٔ هستهای در اختیار داشته باشد.»
اسرائیل به شکل غیرقانونی اقدام به خرید اورانیوم غنی شده از «شرکت مواد و تجهیزات هستهای» (NUMEC) میکند.
ریچارد اسمیت، مالک شرکت میلکو، به اتهام قاچاق دستگاههای زمانبندی هستهای به اسرائیل متهم شناخته میشود.
دکتر کیتی لیتل دانشمند سابق هستهای ادعا میکند که روچیلدها در حال حاضر کنترل ٨٠درصد از ذخایر اورانیوم سراسر جهان را در دست دارند که این موضوع حاکی از انحصار آنان بر قدرت هستهای است.
ادارهی تحقیقات وزارت دفاع آمریکا نیز یادداشتی را منتشر میکند که به پیمانکاران ارتش ایالات متحد هشدار میدهد: اسرائیل به شکلی کارانه در حال جمعآوری فنآوری نظامی و صنعتی (ایالات متحد) است.
این گزارش بیان میکند که: اسرائیل با «هدف قراردادن اقلیتها، سودجویی مالی و شناسایی و سوءاستفاده از نقاط ضعف اتباع آمریکایی» اقدام به جمعآوری اطلاعات مینماید.
مردخای وانونو، یهودی سفاردی و از کارشناسان دیمونا از سال ١٩٧۶ تا ١٩٨۶، پی میبرد که این مرکز بهطور مخفیانه در حال تولید تسلیحات هستهای است.
او اطلاعات و تصاویری را در اختیار لندن ساندی تایمز قرار میدهد که جهانیان را از برنامهٔ اسرائیل برای تولید تسلیحات هستهای مطلع میسازد.
مدارکِ او نشان میدهد که اسرائیل بیش از ٢٠٠ کلاهک هستهای ذخیره کرده است.
در روز ٣٠ سپتامبر، شریل بن توف، عامل اسرائیلی موساد، با نام سیندی و با تظاهر به عنوان یک گردشگر آمریکایی، دست به عملیات میزند و بهتدریج با وانونو رابطه برقرار میکند و در نهایت او را متقاعد میسازد تا در یکی از روزهای تعطیل، همراه او به رم سفر کند.
وانونو همین که وارد رم میشود، یهودیان بهجای اقدام از مجاری قانونی و قانون استرداد مجرمین، عوامل موساد را برای ربودن وانونو اعزام میکنند و با بیهوش کردن و بردن وانونو به ساحلی متروکه، او را مخفیانه با یک کشتی باری به اسرائیل میبرند.
پس از برگزاری محاکمهای مخفی، وانونو به جرم خیانت و جاسوسی به ١٨سال زندان محکوم میشود.
این اتهامات در حالیاست که وانونو نه برای هیچ قدرت خارجی جاسوسی کرده بود و نه برای این افشاگریاش پولی دریافت کرده بود.
در خلال برگزاری محاکمه، دولت اسرائیل از پذیرش یا رد این مسئله که آیا اسرائیل تسلیحات هستهای در اختیار دارد یا خیر، امتناع میورزد!
منبع: کتاب صهیونیسم در مسیر سلطه، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک
جبههٔ یهود برای نفوذ به درون حاکمیت، در پی کسی بودند که از عهدهٔ دو مأموریت برآید:
در کنار رسولخدا بهگونهای رفتار کند که مسلمانان او را شخصیتی برجسته و توانمند برای خلافت بشناسند.
سازمانی ایجاد کرده و کسانی را گرد هم آورد که حکومت او را بهرسمیّت بشناسند؛ همچنین کسانی باشند که در حمایت از او تلاش کنند و مسلمانان را گرد او جمع نمایند.
ابوبکر بهترین گزینه برای انجام این مأموریت شناخته شد.
شرایط و جایگاه اجتماعی ابوبکر او را گزینهٔ مناسبی برای نفوذ ساخته بود. در حالیکه گروندگان به پیامبر نوعاً جوان هستند، ابوبکر تنها ٣سال از پیامبر کوچکتر است. مسلمانان هرگاه دور رسولالله جمع شوند و او را نیز کنار رسولالله ببینند، بهدلیل سنّ بالای ابوبکر، او را بهعنوان نفر دوم اسلام میشناسند. بدیهی است اگر کسی با قصد و انگیزه نیز بخواهد این نقش را بازی کند، موفقتر خواهد بود.
افزون بر اینها، او در مکه صاحبنام بود و به بدی شهرت نداشت. بنابراین اگر در این سیستم نفوذ یابد، طبیعتاً در بین اصحاب رسولالله شهرت خواهد یافت.
وضعیت مسلمانان در مکه نیز زمینه را فراهمتر کرده بود. هستهٔ اصلی اسلام، پس از علنی شدن بیش از ۴٠نفر نبود که بهتدریج افراد دیگر به آنها اضافه گردیده و گرد هم میآمدند.
او با این ویژگیها و با پشتوانهٔ برنامهریزی قوی، به آسانی میتوانست خود را بهعنوان شخص برجسته پس از رسولخدا به مسلمانان مهاجر معرفی کند.
ممکن است این شبهه پیش آید که رفتارهای ابوبکر، مثبت و در جهت تقویت اسلام بوده است! اما ابوبکر و یارانش در واقع به رسولخدا (ص) ایمان نداشتند و رفتارهایی که نقل شد، ظاهری نمادین از دین داشت و در حقیقت برای انگیزههای غیرخدایی صورت میگرفت.
آنان قصد داشتند با این رفتارها نزد مردم شخصیت و مقامی کسب کنند تا در زمان مناسب بتوانند خلافت را از مسیر خود منحرف نمایند.
ما برای این ادعا که ابوبکر و یارانش هیچگاه به رسولخدا (ص) ایمان نیاوردند، سه شاهد میآوریم:
امیرمؤمنان (ع) در بیانی پیش از جنگ صفین میفرمایند: «هیچکدام از این سه نفر (ابوبکر، عمر و عثمان) با رسولخدا (ص) پیشینه و سابقهای را نداشتند». معلوم است منظور ایشان عدم پیشینهٔ مثبت است، چرا که آنان در بسیاری از جریانات صدر اسلام حضور داشتند. آنان سابقهای که به نفع اسلام و رسولخدا (ص) بوده و با انگیزهٔ الهی باشد، ندارند.
امام علی (ع) در جای دیگر میفرمایند: اگر قریش اسم رسولخدا (ص) را وسیلهای برای رسیدن به ریاست و عزّت قرار نمیدادند، هرگز خداوند سبحان را پس از رحلت پیامبر بهاندازهی یک روز هم عبادت نمیکردند.
حذیفه در بیانی میگوید: قسم به خدا، اینان (ابوبکر و یارانش) اعمالی انجام دادند که کاشف از این است که بهاندازهی یک چشم به هم زدن به خدا و رسولخدا (ص) ایمان نداشتند.
در ادامه، به بیان جزئیات برنامههای ابوبکر در نفوذ به سازمان حکومتی پیامبر خواهیم پرداخت.
الف: شخصیت پردازی
ابوبکر در بین مردم مکه صاحبنام بود و جایگاه ویژهای داشت. روشن است که مسلمانان از اسلام آوردن او خشنود شده باشند و او نیز برای انجام مأموریت خود، سعی داشت این ذهنیّت را همواره زنده نگهدارد؛ بنابراین در این راستا دست به تلاشهایی چند زد:
همراهی با رسولخدا (ص):
ابوبکر، همواره در تلاش بود که مردم او را در زمرهٔ صحابیان خاص پیامبر (ص) بشناسند و در رسیدن به این مقصود، در صدد ملازمت با پیامبر (ص) در رویدادهای تاریخساز و مهم اسلام بود. وی میخواهد خود را رنجکشیده برای اسلام معرفی کند؛ کسی که در شناساندن پیامبر اکرم (ص) به مردم کوشش فراوان کرده است. با این کار، مردم با شناخت پیامبر (ص) او را نیز میشناسند. حضور ابوبکر در «بیعت عقبه دوم» یکی از این موارد است.
کمکهای مالی:
اقدام دیگر ابوبکر برآوردن نیاز مالی اسلام و مسلمانان بود. با این شیوه مسلمانان اعتماد کاملی به ابوبکر و حُسننیّت او مییافتند. برای نمونه، برخی معتقدند ابوبکر بلال حبشی را پس از اسلامش از صاحب او خریداری کرد. بنابراین وقتی ابوبکر به حکومت میرسد، تاریخ مبارزهای از بلال با غاصبان حکومت ثبت نکرده است. نام بلال در زمرهی یاران ممتاز امام علی (ع) که در خانهٔ حضرت تجمع کردند، مشاهده نمیشود؛ هرچند در میان یاران غاصب خلافت نیز نام او مشاهده نشده است.
دعوت به اسلام:
ابوبکر تلاش گستردهای کرد که افراد از طریق او به اسلام در آیند؛ چرا که میدانست اینان سرانجام پیامبر اکرم (ص) را به پیامبری خواهند پذیرفت و اگر از مسیر او پیامبر را بپذیرند، و بهواسطهٔ او مسلمان شده باشند، در آینده سوءنیت او را نمیپذیرند.
ب: تشکیل سازمان
مأموریت دوم ابوبکر این بود که سازمانی تشکیل دهد، و گروهی را گرد هم آورد که به خلافت وی پس از پیامبر (ص) معتقد باشند. بدیهی است هرچه این سازمان زودتر تشکیل شود، سریعتر میتوانند نفوذ کنند و برای خود چهرهای مناسب در نزد مردم بپردازند؛ بنابراین پایهٔ سازمان نفاق در مکه گذارده شد. وی کسانی را فراخواند و هستهٔ اصلی را تشکیل داد و با گذشت زمان کسانی را به سازمان افزود. در ادامه، شواهدی بر تشکیل سازمان توسط ابوبکر و رهبری وی بر آن، ارائه خواهد شد:
دعوت ویژگان به اسلام:
ابوبکر کسانی را به اسلام دعوت میکرد که اولاً: او را قبول داشتند؛ ثانیاً: از قریش بودند. روشن است اگر ابوبکر بخواهد سازمانی را با این افراد تأسیس کند، رهبر این سازمان خواهد بود. مورّخان کسانی را که بهدست ابوبکر مسلمان شدهاند، چنین برمیشمرند:
عثمان، ابوعبیدة بن جراح، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، زبیر، سعد بن ابیوقاص، عبیدة بن حارث و ارقم بن ابیالارقم.
دانشمندان با استفاده از محاسبات ریاضی وجود خدا را اثبات کردند!!
دانشمندانِ ریاضی به طور تحلیلی وجود خدا را اثبات کردند بعد از اینکه موفق به حل معادله ای شدند که یک قدرت برتر را نشان میدهد!!
دو دانشمند برجسته علوم کامپیوتر میگویند که وجود یک نیروی برتر را در جهان با استفـاده از معادلالت گودل نشان دادند!!
در سال 1978 کرت گودل ریاضی دادن بزرگ تاریخ در حالی که معادلات پیچیده ی ریاضی بر پایه منطق هنوز به پاسخ نرسیده بود، دار فانی را وداع گفت.
گودل ریاضی دان بزرگ و منطق دادن و فیلسوف اتریشی بود. کورت گودل یک خدا باور بود.
او به طور جِدّ به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشت و بیان کرده بود:
من به این که زندگی پس از مرگ وجود دارد، مستقل از هر الاهیاتی، اعتقاد دارم. اگر که دنیا بر پایه عقلانیت ساخته شده و معنادار است پس حتماً باید یک چنین چیزی [زندگی پس از مرگ] وجود داشته باشد.
کرت گودل از مدل های ریاضی استفاده میکرد که از پیچیدگی های شدیدی برخودار بودند، اما اساس این معادله ها این بـود که هیچ چیزی بالاتر از یک قدرت برتر (خدا
) را نمیتوان تصور کرد و اگر کسی به مفهموم خدا معتقد باشد میتواند بصورت عینی و علمی نیز اعتقاد خود را به نمایش بگذارد.
معادله ی مذکور به شکل زیر است:
Ax. 1. {P(φ)
∀x[φ(x)→ψ(x)]} →P(ψ)Ax.
2.P(φ)P(φ)Th. 1.P(φ)→◊∃x[φ(x)]Df. 1.G(x)⟺∀φ[P(φ)→φ(x)]Ax. 3.P(G)Th. 2.◊∃xG(x)Df.
2.φ ess x⟺φ(x)∧∀ψ{ψ(x)
∀y[φ(y)→ψ(y)]}Ax. 4.P(φ)→
P(φ)Th. 3.G(x)→G ess xDf.
3.E(x)⟺∀φ[φ ess x→
∃yφ(y)]Ax. 5.P(E)Th. 4.
∃xG(x)”.
شکل استدلالی این برهان:
1- Any property”, or the negation of that property, is positive”; but it is impossible that both the property and negation are positive.
2- If one positive property implies that some property necessarily exists, then the implied property is positive.
3- The property of being God-like is positive.
4- Positive properties are necessarily positive.
5- The property of necessarily existing is positive.
Gödel added three definitions along the way:
1- A God-like” being has all positive properties.
2- An essence” of a being is a property that the being possesses, and that property necessarily implies any property of that being.
3- The necessary existence” of a being means that it is necessary that all the essences of that being exist (are exemplified”).
محمد بن مسلم، از امام محمد باقر علیهالسلام روایت کرده است که به آن حضرت عرض کردم:
برخی از یهودیان که نزد ما هستند، گمان مىکنند که قول خداى عزوجل: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، اهل ذکرى که در آن مذکورند، علمای یهودند
حضرت به دست خویش اشاره به سینه مبارک خود فرمود، و فرمود که: «ماییم اهل ذکر و ماییم سؤال شدگان».
یهودیانى که در جامعهٔ اسلامى زندگى مىکردند، مىکوشیدند برترى بیت المقدس بر کعبه را به مسلمانان بقبولانند؛ از این رو در این زمینه دست به جعل احادیثى زدند و آنها را به طور گسترده در میان مسلمانان رواج دادند.
زراره نقل مىکند: در خدمت امام باقر علیهالسلام نشسته بودم و امام در حالى که در مقابل کعبه نشسته بود فرمودند: نگاه کردن به خانهٔ خدا عبادت است.
در همان حال شخصى از قبیله بجیله که او را عاصم بن عمر مىنامیدند، نزد امام آمد و گفت: کعبالاحبار مىگوید: کعبه هر صبحگاه برابر بیتالمقدس سجده مىکند.
امام فرمودند: نظر تو در مورد سخن کعبالاحبار چیست؟ آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است.
حضرت فرمودند: تو و کعبالاحبار هر دو دروغ مىگویید.
آنگاه در حالى که به شدّت ناراحت بودند فرمودند: خداوند بقعهاى محبوبتر از کعبه روى زمین نیافریده است.
یکی از کارهای امام باقر (ع) همین بود که کسانی را از شاگردان خود و از دوستان خود تربیت کند، بالا بیاورد، بهصورت اختصاصی آنها را مورد توجه قرار بدهد -شاگردان ویژهٔ آن حضرت- بعد آنها را به همدیگر وصل کند و در سرتاسر دنیای اسلام آنها را بهعنوان یک قطبی، یک رکنی، بهعنوان وکیل خود، نایب خود بگذارد که آنها کار آن حضرت را دنبال کنند و ادامهٔ تبلیغات و تعلیمات آن حضرت را به گردن بگیرند و بهعهده بگیرند.
این سازماندهی پنهانی امام باقر (ع) بود، که از زمان قبل از امام باقر شروع شده بود، اما در زمان آن حضرت یک هیجان بیشتری پیدا کرد و البته در زمان امام صادق (ع) و امام موسیبنجعفر (ع) به اوج خودش رسید.
لذا شما میبینید در روایات، بعضی از اصحاب امام باقر علیهالصلاةوالسلام بهعنوان «اَصحابُ السِّر» شناخته شدند؛ مثل جابربنیزید جُعفی.
پدیدهٔ جنگ بیولوژیک از مدتها پیش بهعنوان ابزاری در دست قدرتهای بزرگ استعماری برای حذف رقبا و تحت فشار قرار دادن کشورهای دیگر مورد استفاده قرار گرفته است.
آمریکا در واقع موجودیت دولت استعماری خود را مدیون استفاده از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک است.
مهاجران سفیدپوست در زمان کشف! قاره آمریکا و پس از مهاجرت به این کشور، وقتی با استفاده از سلاحهای سنّتی موفق نشدند سرخپوستان ساکن اصلی آمریکا را شکست دهند، به بهانهٔ توافق صلح با آنها، هدیهها و لباسهای مسموم به ویروسهای مختلف مانند وبا، حصبه و سل در میان آنها توزیع کردند و دهها هزار نفر از آنان قربانی این توطئهٔ شوم شدند.
آمریکا از سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی در جنگهای ویتنام، جنگ ٨ساله تحمیلی ضد جمهوری اسلامی ایران توسط مزدور خود صدام حسین، اشغال عراق و افغانستان و جنگ لبنان توسط رژیم صهیونیستی نیز استفاده کرده است.
ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۳ بهدستور فرانکلین روزولت رئیسجمهور وقت این کشور برنامهٔ سلاحهای بیولوژیک خود را آغاز کرد.
تحقیق دربارهٔ این سلاحها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم ادامه یافت و در طول این دوران، آمریکا موفق شد انبار عظیمی از عوامل و سلاحهای بیولوژیک به وجود آورد.
از بحثانگیزترین جنبههای آزمایشهای سلاحهای بیولوژیک آمریکا این بود که این کشور در سال ۱۹۵۶ در عملیاتی موسوم به «شهر بزرگ» با اگزوز ماشین اقدام به پراکندهکردن باکتری بیماری سیاهزخم کرد. این اقدام در برخی شهرهای آمریکا انجام شد که بیشترِ ساکنان آن سیاهپوست بودند.
در سال ۱۹۸۱ دولت کوبا رسماً اعلام کرد که بهدنبال حمله بیولوژیک ارتش آمریکا به این کشور، ۳۰۰هزار نفر از اتباع آن به بیماری تحت عنوان تب دنگو مبتلا شدند.
در سال ۲۰۰۱ سندی از پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا بهدست آمد که نشان میداد، طی سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۳ هزاران سرباز آمریکایی عمداً در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیک قرار گرفتند.
عواملی مانند گاز اعصاب، گاز سارین، باکتری «ایکولای» (E-coli)، باکتری «باسیلوس گلوبیجی» (Bacillus globigii)، سیاهزخم و طاعون بخشی از عواملی بود که بر روی برخی نظامیان آمریکایی انجام شد.
در فوریه ۲۰۰۹ کارخانه داروسازی آمریکایی باکستر در اروپا اقدام به توزیع ۶۲ کیلو ماده اولیه بین ۱۶ آزمایشگاه در ۴ کشور برای تولید واکسن ویروس آنفولانزا کرد. یکی از دانشمندان کشور چک تشخیص داد که این ماده حاوی دو ویروس زنده آنفولانزا است. یکی مربوط به یک نوع آنفولانزای فصلی که واگیری شدیدی دارد، اما مرگومیر کمتر از یک درصد دارد و دیگری که قدرت شیوع کمتری دارد، اما در ۶۰ درصد موارد باعث مرگومیر میشود. ترکیب این ویروسها میتوانست ویروسی را ایجاد کند که همزمان قدرت شیوع و بیماریزایی بالایی داشته باشد. ۶۲ کیلو ماده اولیه میتوانست به هزاران دوز واکسن تبدیل شده و به مناطق مختلف جهان ارسال شود.
شبکه المیادین اخیراً به پرونده بسیار مهم و محرمانهای در خصوص آزمایشگاههای مخفیانه آمریکایی در گوشه و کنار قاره آسیا دست پیدا کرده است.
این آزمایشگاهها بهدنبال تولید و توسعهٔ ویروسهای کشنده هستند و یکی از اهداف آنها تغییر و تحولات ژنتیکی در مگس و پشهها است.
دیلینا پترووا رومهنگار بلغارستانی بهتازگی تحقیقاتی را براساس اطلاعات و منابع وزارت دفاع آمریکا انجام داده است.
در این تحقیقات آمده است که ارتش آمریکا، ویروسها و باکتریها و سموم کُشندهای را تولید میکند که نقض توافقنامههای سازمان ملل در خصوص منع اشاعهٔ تسلیحات بیولوژیک است.
این گزارش تأکید دارد که صدها هزار نفر بدون اینکه حتی اطلاع داشته باشند، بهصورتی برنامهریزی شده و روشمند در معرض بیماریهای خطرناک و صعبالعلاج قرار میگیرند.
المیادین با اشاره به اینکه اولین رسانهای است که موفق به دستیابی به این سندها شده و آنرا در معرض توجه افکار عمومی قرار میدهد، میافزاید که آزمایشگاههای زیستمحیطی آمریکا از سوی آژانس کاهش تهدیدات دفاعی این کشور (دترا) تأمین مالی میشوند.
بودجهٔ این آزمایشگاهها از طریق یک برنامه نظامی به ارزش بالغ بر ۲.۱ میلیارد دلار تامین میشود که با هدف برنامه مشارکت و همکاری بیولوژیکی در کشورهای اتحادیه جماهیر شوروی سابق نظیر گرجستان بعلاوه خاورمیانه و جنوب شرق آسیا و آفریقا فعالیت دارند.
گزارش فوق میافزاید آمریکا یک باکتری را از کارگاه سلاحهای بیولوژیک صدام حسین رئیسجمهور سابق عراق به سرقت برده بود.
این باکتری «تورین جیانسیس» نام داشت که از طریق ات منتقل شده و بهعنوان یک کُشندهٔ بیولوژیک مورد استفاده قرار میگرفت.
این باکتری که در آزمایشهای میدانی پنتاگون مورد استفاده قرار گرفت، امروزه برای تولید اتم اصلاح شده وراثتی و مقاوم در برابر آفتها استفاده میشود.
تصاویری که آژانس جاسوسی مرکزی آمریکا منتشر کرد، نشان میداد که آمریکا این باکتری را از عراق بهدست آورده است. این باکتری همچنین میتواند بهعنوان زنجیرهای برای تولید عوامل جنگ بیولوژیک مورد استفاده قرار گیرد.
بر اساس گزارشهای این آژانس اطلاعاتی، ظروف حاوی این آفتکُشهای بیولوژیک از منزل یکی از دانشمندان که در سِمَتهای دولتی عراق حضور داشت، کشف شد. تعداد ظروفی که از منزل این دانشمند عراقی در سال ۲۰۰۳ کشف شد، ۹۷ ظرف بود.
گرچه گزارش مذکور استفاده از این باکتری توسط آمریکا را پس از اشغال عراق توصیف کرده، اما شواهد مختلفی وجود دارد که نشان میدهد آمریکا از ۷ دهه پیش تاکنون در تأسیسات و آزمایشگاههای بیولوژیک خود از عوامل و باکتریهای مختلفی در چارچوب جنگ بیولوژیک ضد ملتهای جهان بهره برده است. لذا اشتباه است اگر این تصور پیش آید که کلید اقدامات غیرقانونی بیولوژیک آمریکا پس از اشغال عراق زده شد.
همانطور که گفته شد این اسناد برای اولین بار از سوی خود دولت آمریکا منتشر شده و شاید بخواهد بدینوسیله اشغالگری عراق به بهانهی سلاحهای کشتار جمعی را توجیه کند.
بنا بر گزارشهای رسانهای تاکنون وجود ۷ عامل بیولوژیک در زرادخانه تسلیحات بیولوژیک آمریکا اثبات شده است. این عوامل موارد زیر را شامل میشوند:
باکتری «باسیلوس آنتراسیس»، عامل بیماری سیاهزخم
«فرانسیلا تولارنسیس»، باکتری عامل بیماری تولارمی یا تب خرگوش
«بروسلا»، باکتری عامل بیماری تب مالت
باکتری «کوکسیلا بورنتی»، عامل بیماری تب کیو
ویروس عامل آنسفالیت اسب ونزوئلایی
سم بوتولینیوم، عامل بیماری بوتولیسم
عامل بیماری آنتروتوکسین B استافیلوکوکی
در یک بررسی گسترده و یک متا آنالیز بزرگ در مرکز مـلی اطلاعات زیست فناوری آمریکا در مورد تاثیر دینداری و معنویت گرایی بر سلامت جسم و ذهـن بر پایه بررسی سیستماتیک و داده های اوریجینال در بین سال های ۱۸۷۲ تا ۲۰۱۰ در دو حوزه مختلف پزشکی و روانشناسی مشخص شده است که؛
A large volume of research shows that people who are more R/S have better mental health and physical health. also , adapt more quickly to health problems compared to those who are less R/S.The majority of studies report significant relationships between R/S and better health
ترجمه: مقداری بسیار زیادی از تحقیقات نشان میدهد، افرادی که از دینداری و معنویت گراییِ بیشتری برخوردار هستند از سلامت روانی و جسمانیِ بهتری نیز برخوردار هستند، همچنین در برابر مشکلاتی که سـلامت آنها را به خطر می اندازند، قوی تر و کارایی بیشتری دارند.
تعداد بسیار زیادی از تحقیقات اثبات میکند که یک رابطه و علیّت قوی بین دینداری و سلامتی موجود است.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3671693
به قلم علامه مصباح یزدی:
قرآن، وحى خداست که به پیامبر (ص) ابلاغ شده و خداوند از آن حفاظت میکند، تا کسى در آن تصرّف نکند و نهتنها بهصورت کامل و تمام به پیامبر (ص) برسد، بلکه بهدرستى از پیامبر (ص) به مردم ابلاغ شود.
اما اینکه خداوند این کار را چگونه انجام میدهد، ما نمیدانیم. همچنان که چگونگى سایر کارهاى خدا را هم نمیدانیم: «إنّما أمرُهُ إذا أرادَ شیئاً أنْ یَقولَ له کُنْ فَیَ» (یس : ٨٢). خدا هرچه را اراده کند، به همان صورت تحقق مییابد.
این مسأله در مورد همهی انبیاء علیهمالسلام صادق است. وحى بر هر پیامبرى نازل شود، چنین ضمانتى را دارد که تا رسیدنِ آن به مردم صحیح بماند. اما بعد از رسیدنِ آن به مردم، ممکن است خودِ آنها در کلام خدا تصرّفاتى کنند.
در مورد کتابهاى پیشین چنین اتفاقى افتاده است.
زمانىکه تورات نازل شد، علماى یهود در آن تصرّف کرده و آن را تحریف کردند.
در بعضى موارد، قسمتى از آیات تورات را به مردم نمیگفتند: «تَجعَلونَه قَراطیسَ تُبدونَها و تُخفونَ کثیراً» (انعام : ٩١). قرآن خطاب به آنها میفرماید: بعضى از بخشهاى تورات را روى کاغذ مینوشتید ولى همهٔ آنها را به مردم نمیگفتید.
یکى از تحریفهاى علمای بنیاسرائیل در تورات این بود که بخشى از آیات تورات را که براى مردم قابل استفاده و به ضرر عالمان یهود و دستاندرکاران کنیسهها بود، مخفى کرده در انحصار خود نگاه میداشتند تا به دست مردم نرسد.
تحریف دیگرى که آنها در تورات انجام میدادند این بود که خودِ آنان مطالبى را نوشته بهعنوان تورات به مردم معرفى میکردند: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبون الکتابَ بِأیدیهِم ثُمّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ الله» (بقره : ٧٩). این هم نوع دیگرى از تحریف بود که توسط علماى بنیاسرائیل صورت میگرفت.
آنها همچنین تحریفهاى لفظى و معنوى فراوانى را در تورات انجام میدادند، اما آنچه در بین تحریفهاى علماى یهود نسبت به تورات چشمگیرتر بود، این بود که از یک سو بعضى از آیات را در اختیار مردم نمیگذاشتند، بهعبارت دیگر «تحریف به نقیصه» میکردند، از سوى دیگر خود آنها مطالبى را به تورات اضافه کرده و آنها را جزء تورات معرفى میکردند، که به این کار هم «تحریف به زیاده» گفته میشود.
از نسخهی اصلى انجیل هم چیزى باقى نمانده و خود مسیحیان ادعا نمیکنند که این کتاب از جانب خدا نازل شده است.
آنها اصلاً حضرت عیسی (ع) را خدا میدانند و نمیگویند عیسى پیغمبر است و انجیل بر او نازل شده است!
در مورد انجیلِ موجود هم میگویند خدا آن را به حواریین و شاگردان عیسى (ع) الهام کرده است و آنها هم الهامات خود را نوشتهاند.
تعداد انجیلها هم زیاد بوده و در نهایت پس از بحثها و کشمکشها، چهار عدد از آنها را انتخاب کردند و گفتند اینها کتاب مقدس است!
بنابراین، بعد از اینکه وحى توسط انبیاء به مردم میرسید، ضمانتى وجود نداشت که از تحریف در امان بماند، اما خداى متعال براى قرآن چنین امتیازى را قرار داد که پس از ابلاغ آن به مردم نیز آن را از تحریف حفظ کرده است.
چرا؟ چون در مورد کتب پیشین چنین انتظارى بود که بعد از وقوع تحریف در آنها، پیامبر دیگرى مبعوث شود و آن را اصلاح کند ولى در مورد قرآن و پیامبر اسلام (ص) که خاتم پیامبران بود چنین انتظارى وجود نداشت.
یکى از حکمتهاى بعثت انبیاء این بود که کتابهاى آسمانى پیشین که دستخوش تحریف یا فراموشى شده بود، اصلاح و احیا شود.
هنگامیکه تورات تحریف شد، حضرت عیسی (ع) آن را تصحیح کرد؛ تحریفات انجیل را نیز پیغمبر اسلام (ص) اصلاح کرد. اما اگر قرآن تحریف شود، پیغمبر دیگرى براى اصلاح آن نخواهد آمد.
از اینرو، خداى متعال براى قرآن این مزیّت را قائل شد که آن را از دستبرد تحریفکنندگان نیز مصون نگاه داشت. تنها قرآن چنین امتیازى را دارد و سایر کتابهاى آسمانى این امتیاز را نداشتند، «إنّا نَحنُ نَزَّلنا الذّکرَ و إنّا له لَحافِظونَ» (حجر : ٩)، ما این قرآن را نازل کردیم و خود ما حافظ آن خواهیم بود.
خداوند این مسأله را با اَدَوات متعددِ تأکید بیان میکند: «إنّا له لحافظون»؛ در این عبارت، جملهٔ اسمیّه و «إنّ» همراه با «لام» تأکید ذکر شده است و خداوند با نهایت تأکید میفرماید: ما بهطور حتم قرآن را حفظ خواهیم کرد و به هیچوجه قرآن دستخوش تحریف واقع نخواهد شد.
زیرا اولاً همهٔ وحیها تا زمانیکه در اختیار مردم قرار گیرد، مصونیّت دارد، اما قرآن علاوه بر چنین مصونیتى، تا روز قیامت هم مصونیت دارد و تغییر و تحریف در آن راه نخواهد یافت. این بیانى است که قرآن دربارهٔ آیات الهى دارد.
از دیر باز تا کنون اغلب انسانها از تاثیر نوشیدن آب بر سلامت اندام های حیاتی از جمله کبد و کلیه ها آگاه بوده اند اما کمتر کسی از تاثیرات این نوشیدنی شگفت انگیز بر سلامت مغز باخبر است، 《پس از سالها تحقیق و بررسی》دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که میان خوردن آب و فعالیت های مغزی ارتباط معنا داری وجود دارد. سایت روانشناسی امروز در مطلبی تحت عنوان "چرا مغز شما به آب احتیاج دارد؟" می نویسد:
Years of research have found that when we're parched, we have more difficulty keeping our attention focused. Dehydration can impair short-term memory function and the recall of long-term memory.
ترجمه: نتیجه سالها تحقیق و بررسی علمی بر روی ارتباط بین مغز و آب این است که وقتی ما بیش از حد تشنه ایم، خیلی سخت تر میتوانیم تمرکز کنیم. کم آبی میتواند حافظه کوتاه مدت و پروسه به یاد آوردن در حافظه بلند مدت انسان را تضعیف کند.
https://www.psychologytoday.com/us/blog/you-illuminated/201010/why-your-brain-needs-water
بار دیگر به عبارت "سالها تحقیق و بررسی" توجه کنید. این موضوع مسئله ای پیش پا افتاده نیست! برای رسیدن به چنین نتیجه ای سالهای سال تحقیق شده است.
موضوع زمانی جالب میشود که بدانیم با توجه به اهمیت نوشیدن آب در سلامتی انسان ها، اهل بیت شیعه هم در این زمینه ورود کرده اند و روایات بسیار زیادی درباره "آب خوردن" وجود دارد. این روایت امام کاظم یکی از ده ها روایتی است که درباره آب خوردن گفته شده است:
https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/zeiaei/teb/95/950823/
در این روایت یکپزشک به اشتباه در حال توصیه ی غلط به امام کاظم است و میگوید آب نخورید، امام کاظم در جواب به او فواید خوردن آب را برمیشمارد و در بین تمام فوایدی که ذکر میکند جالب ترین قسمت این بخش است: "الماء یزید فی اللب" <آب توانایی ذهنی را زیاد می کند>
بار دیگر به عبارت سایت روانشناسی امروز توجهکنید《پس از سالها تحقیق و بررسی》مطالعات دریافتند کم آبی باعث اختلال در کارایی مغز میشود، واقعا امام کاظم قرن ها قبل چگونه ارتباط بین آب خوردن و عملکرد مغز را کشف کرده بود؟
یا تمام این جملات علمی از اهل بیت شیعه امری تصادفی است ، یا ایشان در ۱۴۰۰ سال گذشته آزمایشگاه های مدرن امروزی را داشته اند که به چنین نتایج دقیقی دست یافته اند و یا این جملات نشان دهنده موضوعات بسیار بزرگتری به ما انسانهای قرن بیست یکمی هستند.
یک آزمایش ساده: همین الان تلاش کنید یک جمله ی تصادفیِ جدید پیرامون فواید آب خوردن بگویید و بعد تصمیم بگیرید چنین نکات علمی ای در کلام امامان شیعه پیش پا افتاده بوده اند و یا بیش از اندازه خاص و مهم.
یهود در طول تاریخ، برای کسب و تثبیت قدرت خود از هیچ ابزاری دریغ نکرده است؛ ترور یکی از ابزارهای مهم آنها در این راستاست که دوستان و دشمنان یهود از چشیدن طعم آن بینصیب نماندهاند.
این عملیات تروریستی حتی بر ضد یهودیان نیز انجام گرفته است! در ادامه به بررسی برخی از این عملیاتهای قومکشی میپردازیم.
در سال ١٨٨٠ عوامل روچیلد به یک سری قومکشی به خصوص در روسیه، لهستان، بلغارستان و رومانی دامن میزنند.
این قومکشیها باعث میشود تقریباً دو میلیون یهودی اغلب به نیویورک، شیکاگو، فیلادلفیا، بوستون و لسآنجلس فرار کنند و تنها تعدادی از این یهودیان با کمک مالی
روچیلدها به تدریج در فلسطین سکنا میگزینند.
علت بهراه انداختن این قومکشیها، ایجاد پایگاه بزرگی از یهودیان در آمریکا بود. حدود بیست سال بعد، این اقدام منجر به ایجاد پایگاهی بسیار قدرتمند در ایالات متحد میشود که انتخاب نمایندگان روچیلدها به ریاست جمهوری آمریکا و سپس پیروی از اوامر روچیلدها را در پی داشت.
ادموند روچیلد، کوچکترین فرزند جیمز روچیلد از فلسطین بازدید میکند!
او قصد دارد تا ثمرهی تأمین مالی مستعمرات یهودینشین را که در نتیجهی قومکشیهای برنامهریزی شدهی روچیلدها در روسیه، لهستان، بلغارستان و رومانی شکل گرفته بود، از نزدیک مشاهده کند.
او تحت تأثیر این بازدید قرار میگیرد و قسم میخورد به تأمین مالی این مستعمرات در جهت پیشبرد هدف درازمدت روچیلد در ایجاد کشور یهودی متعلق به روچیلد ادامه دهد!!
تئودور هرتسل (Theodor Herzl)، یهودی اشکنازی، در دفتر یادداشتهای روزانهاش مینویسد:
«لازم است تا رنجها و مصیبتهای یهودیان حادتر شود … این مسئله به تحقق طرحهایمان کمک خواهد کرد … من نظری فوقالعاده دارم … من ضد یهودیان را بر آن خواهم داشت تا ثروت یهودیان را تصفیه سازند … ضدیهودیان با تشدید ایذا و اذیت و سرکوب یهودیان، به ما یاری خواهند رساند. ضدیهودیان بهترین دوستان ما خواهند شد.»
در اول ژوئیه، دکتر
یاکوب ایسرائل دیهان هنگام ترک بیمارستان شائاری زیدک در اورشلیم، توسط آوراهام تهومی صهیونیست ترور میشود.
این ترور در نتیجهی تلاش او در سازماندهی جلسهای بین هیئتی از رهبران ارتدکس و گروهی از رهبران عرب به ریاست شاه عبدالله صورت گرفت.
دکتر دیهان به همراه گروهی از ساکنان قدیمی عرب سرزمین مقدس، طرفدار صلح بود؛ یعنی درست نقطهی مقابل آنچه که صهیونیستها به دنبال آن بودند.
مظلومیت اهل بیت فقط به این نیست که در عصر خویش توسط منافقین و ظالمین کشته شده اند بلکه بیش از آن در این است که؛
کلام آنها نه تنها در جـهان بلکه در بین شیعیان هم مهجور واقع شده است!
حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثنا می فرمایند:
لو عَلم الناسُ محاسنَ کلامِنا لتبعونا
اگر مردم زیبایی کلام ما را بدانند همانا قطعا از م اتبعیت خواهند کرد!
در بینِ برهان های خداشناسی که در جـهان معروف هـستند برهان پاسکال می باشد،
پاسکال ریاضی دان و فیلسوف و متولد 1600 میلادی بود
که برهانِ وی به شرط بندی پاسکال معروف است!
تقـریر برهان به این صورت است:
اگـر شما معتقد به خدا باشید و و او وجود داشته باشد شما از یک پاداش جـاودانه در بهشت بهره مند می شوید!
اگر شما به خدا معتقد باشید و او وجود نداشته باشد هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد.
اما اگر شما به خدا معتقد نباشید و او وجود داشته باشد شما در جهنمِ جاودانه عذاب خواهید شد.
یا اگر شما به خدا معتقد نباشید و او وجود نداشته باشـد هیچ اتفاقی برای شما نخواهد افتاد!
و این در حالیست امام ششم ما شیعیان حضرت جعفر صادق
(سلام الله علیه) این برهان را
در سال هفتصد میلادی یعنی ششصد سال قبل از پاسکال بیان کرده بودند
اما شگفتـ آنکه جهانیان این برهان را به نام پاسکال می شناسند!
Pascal's Wager
plato.stanford.edu/entries/pascal-wager/
yon.ir/t23k
متن عربی روایت:
دخل رجل من الدقة علی ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام: ایها الرجل! ارایت ان کان القول قولکم و لیس هو کما تقولون ا لسنا وایاکم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زکینا و اقررنا؟ فسکت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان کان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلکتم و نجونا
یکی از دقه وارد مجلسی شد که امام رضا علیه السلام در آن حـضور داشت امام فرمودند:
ای مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد در صورتی که در واقع چنین نیست، آیا ما و شما مساوی نیستیم
و نماز، روزه، زکات و اقرار و تصدیق، زیانی به ما نمی رساند؟!
آن مرد ساکت شد، سپس امام در ادامه فرمود:
و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، در صورتی که در واقع اعتقاد ما بر حق است، آیا چنین نیست که شما به هلاکت می رسید و ما به رستگاری.
در تاریخ سینما فیلمهای بسیاری درباره شیوع بیماریهای خطرناک و لاعلاج ساخته شده که بعضاً سمتوسوی آخرامانی هم یافته است، از فیلم "وحشت در خیابانها" ساخته الیا کازان گرفته تا "12 میمون" ساخته تری گیلیام و "اپیدمی" به کارگردانی ولفگانگ پیترسن، "28 روز بعد" از دنی بویل، "تهاجم" ساخته الیور هیرشیبگل و "من افسانه هستم" به کارگردانی فرانسیس لارنس و "مه" به کارگردانی فرانک دارابانت، "کوری" به کارگردانی فرناندو میرلیس و "شیوع" ساخته استیون سودربرگ در سال ٢٠١١ و.
برخی از فیلمهای یاد شده به رواج بیماری خطرناک در میان انسانها بهخاطر آزمایشها یا پروژههای بیولوژیک ارتش آمریکا پرداخته شده همچون فیلمهای "مه"، "اپیدمی"، "تهاجم"،"من افسانه هستم" و. برخی هم دلیل رواج بیماری را براساس تغییر و تحولات زیستمحیطی و یا طبیعی به تصویر میکشند. در برخی فیلمها مبتلایان به نوعی زامبی بدل شده مثل "28 روز بعد"، "من افسانه هستم"، "تهاجم" و "کوری" و. و در برخی دیگر به وضعیت دلخراشی میمیرند.
اما از میان همهی فیلمهای نامبرده و نامنبرده، فیلم سال ٢٠١١ استیون سودربرگ یعنی شیوع بیش از سایرین به وضعیت امروز شایع شدن ویروس کرونا در جهان شباهت دارد. فیلمی که فیلمنامهاش را "اسکات زد برنز" نوشته است.
در فیلم شیوع یک بیماری ویروسی از هنگکنگ و توسط یک زن آمریکایی شروع شده، به شیکاگو و یکی از دوستان قدیمیاش سرایت میکند و سپس وقتی زن به محل ستش بازگشته، پسرش را دچار کرده و همسرش را هم در معرض ابتلا قرار میدهد.
اما ویروس یاد شده که نتیجهٔ حاصل از ترکیبات بیولوژیک درون بدن خفاش و خوک بوده، توسط خوک آلوده به رستورانی در هنگکنگ رسیده و از طریق سرآشپز آن رستوران به زنِ داستان منتقل میگردد.
از این پس ویروس افراد بسیاری را در دنیا آلوده کرده و پس از مرگ سریع زن و پسرش و دوستش در شیکاگو، به دیگر نقاط جهان مانند انگلیس و هند و. کشیده شده و ٢.۵ میلیون نفر را در آمریکا و ٢۶ میلیون نفر را در سراسر جهان میکُشد.
سازمان کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) و سازمان بهداشت جهانی (WHO) تحقیقات وسیع خود را آغاز کرده و در همان اواسط کار یکی از متخصصین خود را براثر ابتلاء به بیماری از دست میدهند ولی متخصص دیگر تا پایان ماجرا حضور داشته و واکسن اصلی را کشف میکند.
در این میان یک خبرنگار اینترنتی یا وبلاگنویس هم مدام به شایعات دامن زده و همهی تلاشها برای نابودی ویروس و بیماری را نتیجهی زد و بند شرکتهای دارویی با سازمانهای بینالمللی دانسته و خودش که گویا ١٢میلیون مخاطب در فیسبوک دارد، دارویی را بهعنوان واکسن اعلام کرده و بابتش میلیونها دلار به جیب میزند!
البته در کنار این شایعهپراکنیها، خود دکتر چیورز (سرپرست تحقیقات) هم به آزمایشات بیولوژیک ارتش آمریکا که معمولاً سرچشمهٔ چنین اختلالات بیولوژیکی و محیطزیستی است نیز مشکوک شده است.
فیلم شیوع تقریباً از اواسط خود به یک فیلم آخرامانی شبیه میشود، خیابانها و اماکن شهرها خالی شده، مردم به فروشگاهها و خانهها حمله میکنند، ارتش شهرها را ایزوله کرده و اجناس را میان مردم تقسیم میکند، گروههایی به غارت میپردازند و. اما برخلاف فیلمهای مشابه که به حضور زامبیها و یا موجودات عجیب و غریب میانجامد، فیلم "شیوع" بهگونهای واقعگرایانه پیش میرود.
استیون سودربرگ تعلیق وحشت از ویروس و بیماری ناشناخته را در اواسط فیلم به نقطهی ناگزیری رسانده اما همچنان میتواند با انبوه بازیگران معروف فیلم، آن را از نقطهی یاد شده رها ساخته و به انجام قابل قبول و امیدبخشی برساند، در حالیکه از هیچ تغییر و تحول غیرمنطقی و فراتر از فیلمنامه نیز بهره نگرفته.
شباهتهای فیلم شیوع و آنچه امروز تحت عنوان کرونا، بهصورت اپیدمی درآمده، باعث شده که شک و شبهههایی درمورد ساخت فیلم بهوجود بیاید و اینکه گویا سناریوی چنین واقعهای از حدود ١٠سال پیش ریخته شده.
اینکه بیماری چه در فیلم "شیوع" و چه در کرونا، از چین آمده، منشأ آن خفاش بوده و علائمی همچون آنفولانزا دارد و بهسرعت سرایت کرده و مرگبار است، موضوعاتی است که بسیاری را نسبت به فیلم یاد شده و منشأ بیماری کرونا مشکوک کرده است.
مصاحبههایی هم که اخیراً و پس از اپیدمی ویروس کرونا توسط برخی دستاندرکاران فیلم صورت گرفته به این شکها و ابهامات افزوده است.
اسکات زی برنز نویسنده فیلمنامه "شیوع در مصاحبهای گفته:
شاید بعضیها بگویند که این شباهتها غیرطبیعی است؛ اما من متعجب نیستم. چون زمانی که با متخصصان در این زمینه صحبت کردم، آنها به من گفتند که این موارد روزی اتفاق در جهان خواهند افتاد!
تهیهکننده فیلم "شیوع" هم در مورد شباهتها در مصاحبهای دیگر گفته:
عقیدهٔ سودربرگ و اسکات برنز این بود که فیلمی بهشدت دقیق بسازیم که با پروتکلهای واقعی و علوم مطابقت داشته باشد!!
توجه داشته باشیم که فیلم "شیوع" توسط کمپانیای مانند برادران وارنر (از جمله استودیوهای اصلی هالیوود) تولید شده که در ساخت فیلمهای بهاصطلاح پیشگویانه مانند جنگیر (که تئوری حمله به عراق را ٣٠سال قبل از آن ارائه کرد) و هکرز و "برادران سوپرماریو" (تصویرسازی قبلی از حمله به برجهای دوقلوی نیویورک و واقعه یازده سپتامبر) و جوکر (تصویرسازی و نسخهپیچی برای شورشهای ضد سرمایهداری سال ٢٠١٩) و. سابقه طولانی دارد،
و همچنین کمپانی ریجنسی متعلق به آرنون میلچان که به عنوان تأمینکننده اصلی صنعت سلاحهای هستهای اسرائیل از سوی شیمون پرز رییس سابق رژیم صهیونیستی، لقب «پسر خوب اسرائیل» را دریافت کرد!
نکتهی جالب اینکه شباهتهای فیلم شیوع با قضایای ویروس کرونا در جهان باعث شده، پس از گذشت ٩ سال مجدداً میلیونها نفر در دنیا به تماشای این فیلم بنشینند و باعث شوند تا در همین یکی دو هفته اخیر فیلم "شیوع" در زمرهٔ پربینندهترین فیلمهای اینترنتی و در وبسایتهایی مانند "آی تونز" در کنار فیلمهای جدیدی همچون "روزی روزگاری در هالیوود" و "انگل" قرار بگیرد!!
سعید مستغاثی
خیر، تا به امروز توضیح منشا حیات بی پاسخ مانده است و از آن به عنوان یک چالش علمی یاد میشود ما حتی نمیدانیم در ابتدا حیات ژنتیکی بوده است یا متابولیزمی
اگر ژنتیک اول بوده باشد فرضیه جهان RNA درست است و اگر اول متابولیسم بوده باشد فرضیه جهان پروتئین!
همه اینها "فـرضیه" هستند و تا به امروز در حد همان "فرضیه"باقی مانده اند و همانطور که اشاره فرمودیم مشکل منشـاء حیات
هنوز به صورت علمی حل نشده است و ایده های مختلفی وجود دارد با فکـت های اندک!
البته این تنها مشکل نیست مشکلِ دیگر؛ توسعه سلول و چیدمان های اعضا و نحوه اسمبل شدن و شکل گیری غشاء و بقیه موارد است.
The origin of life is a scientific problem which is not yet solved. There are plenty of ideas, but few clear facts We do not know whether metabolism or genetics comes earlier. The main hypothesis which supports genetics first is RNA world hypothesis, and the one which supports metabolism first is Protein world hypothesis Another big problem is how cells develop. All existing forms of life are built out of cells
شما هم شنیده اید که آتئیستها در فضای مجازی ادعا می کنند جنایات وحشتناک کمونیستها ربطی به آتئیسم و خدناباوری ندارد
کارل مارکس: کمونیسم از جایی شروع میشود که آتئیسم آغاز میشود
Communism begins where atheism begins
http://www.azquotes.com/quote/575534
کارل مارکس: دین افیون توده ها است!!
Religion is the opium of the people
http://marxists.org/archive/marx/works/1843/critique-hpr/intro.htm
کارل مارکس: کمونیسم از همان ابتدا با آتئیسم آغاز میشود، اما آتئیسم در ابتدا بدور از کمونیسم به نظر میرسد ،ولی در حقیقت یک انتزاع از یکدیگر هستند
Communism begins from the outset (Owen) with atheism; but atheism is at first far from being communism; indeed, that atheism is still mostly an abstraction
http://www.marxists.org/archive/marx/works/1844/manuscripts/comm.htm
ولادیمیر لنین: یک مارکسیست حتما باید یک ماتریالیست باشد برای مثال باید دشمن دین باشد
A Marxist must be a materialist, i. e., an enemy of religion
https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1909/may/13.htm
رهبر کمونیست های چین Zhou Enlai گفت: ما کمونیست ها، آتئیست هستیم
We Communists are atheists
http://www.allaboutworldview.org/marxist-theology.htm
دانشگاه کمبریج لندن: گسترش قابل توجه آتئیسم مدیون انقلاب روسیه در سال 1917 است (کمونیست ها)
The most notable spread of atheism was achieved through the success of the 1917 Russian Revolution
http://web.archive.org/web/20130728215151/http://www.investigatingatheism.info/marxism.html
سی ان ان: آتئیسم در بنیان رژیم های کمونیستی بوده است که منجر به سرکوب و شکنجه و ویران کردن ساختمان های مذهبی (کلیسا، مسجد و.) و کشتار و زندانی کردن وظلم و ستم نسبت به مومنین و رهبران دینی شده است
The atheism in communist regimes has been and which led to various acts of repression, including the razing of thousands of religious buildings and the killing, imprisoning, and oppression of religious leaders and believers
http://edition.cnn.com/2011/WORLD/asiapcf/04/28/china.church.crackdown/index.html?hpt=T2
کمونیست ها در روسیه همه نماد های خداباوری را تخریب کردند و 44 موزه ضد دینی باز کردند که معروفترین آنها موزه ضد دینی تاریخ دین و الحاد در لنینگراد بود
in the atheistic and communist Soviet Union, 44 anti religious museums were opened and the largest was the 'The Museum of the History of Religion and Atheism' in Leningrad's Kazan cathedral
http://www.ingentaconnect.com/content/bpl/jssr/2004/00000043/00000001/art00003?crawler=true
الکساندر سولژنیتسین، تاریخدان و برنده جایزه نوبل میگوید: نیم قرن پیش وقتی که من بچه بودم افراد مسن برایم از فجایع بزرگ رخ داده نعریف میکردند و دلیل این جنایت را اینچنین میگفتند: مردانی که خدا را فراموش کرده بودند!! این دلیل همه جنایت هایی بود که اتفاق افتاد!! اما الان که بیش از 50 سال عمر دارم و کتاب های تاریخی را مطالعه و صدها دلیل و مدرک جمع آوری کرده ام و کتاب های زیادی نوشته ام ، امروز برایتان دلیل اصلی این همه جنایت را بیان میکنم!! از این عینی تر و دقیقتر نمیتوانم دلیلش را بازگو کنم !! مردانی که خدا را فراموش کرده بودند!! این دلیل همه جنایت هایی بود که اتفاق افتاد!!
Over a half century ago, while I was… I could not put it more accurately than to repeat: "Men have forgotten God; that's why all this has happened."
http://www.icr.org/article/stalins-brutal-faith
آیا واقعا آتئیستها صلح طلب اند برای مثال فقط دو بیخدا بنام های استالین و مائو بیش از 100 میلیون انسان بیگناه را به خاک و خون کشیدند.
میتوانیم در این لینک همراه با آمار و ارقام، صد جنایتکار خون خوار بیخدا را ببینیم و بیشتر از قبل با خوی وحشی گری بیخدایان آشنا شویم
www.thomism.org/atheism/atheist_murderers.html
دلایلی منطقی که دروغگویی ملحدین را مشخص می کند و ارتباط بین کمونیسم و آتئیسم را اشکار می کند:
1- از این سوال شروع میکنیم که اصلا آتیئسم چیست؟
Atheism is, in the broadest sense, the absence of belief in the existence of deities
تعریف ویکی پدیا: در مفهوم گسترده به معنی عدم باور به وجود خدایان است
en.wikipedia.org/wiki/Atheism
someone who believes that God does not exist
از دیشکنری دانشگاه کمبریج: آتئیست کسی است که باور دارد خدا وجود ندارد!!
dictionary.cambridge.org/dictionary/english/atheist
دقت کردید؟ آیا در تعریف آتئیسم ذکر شده بود که طرف به شرطی آتئیست است که ایدئولوژی نداشته باشد؟ آیا داشتن یا نداشتن ایدئولوژی معیار آتئیست شدن بود؟؟ خیر!! در واقع آتئیسم یک جهان بینی است اما میتواند بر یک ایدئولوژی سوار شود، پس در اینجا اولین مغلطه آتئیست ها آشکار میشود. کمونیست ها بیخدا هستن و طبق تعریف رسمی از آتئیسم، آنها هم جز دایره آتئیسم محسوب میشوند!!
2- دومین سوال این است که اصلا ایدئولوژی چیست؟
Ideology is a collection of beliefs held by an individual, group or society
از ویکی پدیا: ایدئولوژی مجموعه از باورها مرتبط در حوزه های فردی و گروهی یا اجتماعی است
https://en.wikipedia.org/wiki/Ideology
A system of ideas and ideals, especially one which forms the basis of economic or political theory and policy.
از دیکشنری دانشگاه آکسفورد: یک مجموعه ای از ایده ها و آرمان ها است که مخصوصا در حوزه های ت و اقتصاد، بنیان کار را تشکیل میدهد
en.oxforddictionaries.com/definition/ideology
طبق تعریف رسمی از ایدئولوژی، هر مجموعه ای از اعتقادات تشکیل دهنده یک ایدئولوژی خاص است. یعنی یک فرد لیبرال دارای یک ایدئولوژی بنام لیبرالیسم است یک فرد معتقد به علم و دانش داری یک ایدئولوژی به نام ساینتیفیسم است یک فرد معتقد به جوهر دو گانه دارای یک ایدئولوژی بنام دوالیسم است و . پس آیا واقعا کسی وجود دارد که دارای ایدئولوژی نباشد؟ پاسخ منفی است!! ما نمیتوانیم انسانی را پیدا کنیم که بدون ایدئولوژی باشد!! پس در اینجا دومین مغلطه آتئسیت ها هم رسوا میشود چون خود آنها هم دارای ایدئولوژی هستند و نیمتوانند ادعا کنند که یک فرد آتئیست قائل به مکتب و ایدئولوژی خاصی نیست!!
3- با توجه به توضیحات بالا اگر جریانات آتئیستی فعال در شبکه های مجازی ایران، کمونیست ها را به صرف داشتن ایدئولوژی از دایره آتئیسم بیرون میکنند پس شایسته است که همه لیبرالیست های آتئیست، سوسیالیست های آتئیست، ماتریالیست های آتئیست، ایده آلیست های آتئیست، ساینتیفیست های آتئیست، نچرالیست های آتئیست و. را هم به صرف داشتن ایدئولوژی از درگاه آتئیسم بیرون برانند!! در این صورت تعداد آتئیست ها به عدد صفر کاهش پیدا میکند
بر اساس نظر سنجی پیو در سال 2014 ، مشخص شده است که 80 درصد آتئیست ها به چیزی فراتر از ماده اعتقاد ندارند و این تعداد از آنها دارای ایدئولوژی ماتریالیسم هستند (همانطور که عرض شد که آتئیست ها به صرف داشتن ایدئولوژی کمونیست ها را خارج از جرگه آتئیسم طبقه بندی میکردند، در حالیکه اکثر خودشان دارای ایدئولوژی ماتریالییسم هستند!! )
http://www.pewforum.org/religious-landscape-study/religious-family/atheist/
کارل مایر روچیلد به ناپل ایتالیا اعزام میشود.
او به منظور انجام داد و ستد گسترده با واتیکان، پا به این کشور میگذارد که در پی آن، پاپ گریگوری شانزدهم نشان قدیس جرج (St. George) را به او اعطا میکند!
همچنین هروقت پاپ به استقبال کارل میرود، بهجای اینکه بهطور مرسوم انگشت دست خود را برای بوسیدن کارل عرضه کند، دست خود را دراز میکند که این موضوع نشان از میزان نفوذ روچیلدها بر واتیکان است.
روچیلدها عملیات مالی کلیسای کاتولیک در سراسر جهان را بر عهده میگیرند!
دایرةالمعارف یهود (ج 2، ص 497) در سال مزبور در خصوص سلطهی کلیسای کاتولیک مینویسد:
«تلاش برای ایجاد رقیبی کاتولیک برای روچیلدها تا حدی اقدامی غیرعادی است؛ چرا که این خاندان در حال حاضر محافظان خزانه پاپ بهشمار میآیند.»
در دهم ژانویه، ای. اس. هرلونگ (A. S. Herlong Jr) نمایندهٔ فلوریدا، ۴۵ هدف بیانیهٔ کمونیسم را در کنگره ایالات متحد قرائت میکند. دو مورد از این اهداف از قرار ذیل است:
نفوذ به کلیساها و جایگزینی «دین وحیانی» با «دین اجتماعی». بیحرمتی به کتب مقدس و تأکید بر وم «بلوغ فکری» که نیازی به تکیهگاه مذهبی ندارد.
حذف دعا و نیایش یا هرگونه دورهی مربوط به ابراز تعلقات مذهبی در مدارس به این دلیل که باعث نقض اصل «جدایی دین از ت» میشود.
در شانزدهم اکتبر۱۹۷۸ ، اسقف اعظم «کارل جوزف وتیولا» به عنوان اولین غیرایتالیایی از زمان آدریان ششم، (یعنی 445 سال پیش) به مقام پاپی میرسد.
اما او ترجیح میدهد تا یهودی بودن مادرش را افشا نکند؛ موضوعی که البته او را واجد شرایط برای برخورداری از حق تابعیت اسرائیل میکند.
وی در طی ١٣٢ سال گذشته، جوانترین پاپ به حساب میآمد که فقط ۵٨ سال سن داشت و پاپ ژان پل دوم نام گرفت.
پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان، در مصاحبه با یک جامعهشناس فرانسوی اقرار کرد که به مدت ۶ماه تحت روانکاوی یک زن یهودی قرار داشته است!
بهنوشته رومه آمریکایی نیویورک تایمز، پاپ ٨٠ساله بدون اشاره به جزئیات بیشتر، گفته که در سن ۴٢سالگی، زمانیکه یک جایگاه میانی در کلیسای کاتولیک آرژانتین داشته، به روانکاو مراجعه کرده است.
رهبر کاتولیکهای جهان این دورهٔ روانکاوی را به گفتوگوهای معنوی تشبیه کرده و آن را در سلامت روانی خود بسیار مؤثر دانسته است.
خاطرنشان میشود در دورهای که پاپ فرانسیس به روانکاو مراجعه میکرده (4 دهه قبل) کلیسای کاتولیک و واتیکان نگاه مثبتی به دانش روانکاوی نداشتهاند.
با توجه به سابقهٔ تاریخی قوم یهود در تلاش برای نفوذ به ردههای عالی و رهبری سایر ادیان، جا دارد که محققان در خصوص چرایی و جزئیات برقراری ارتباط یادشده بیشتر کنکاش و بررسی کنند.
پادکست جدید «تکلیف» از «محمدرضا امیری» و «سینا تَهَم» منتشر شد
• • • • • •
قطعه جدید: تکلیف
محمدرضا امیری - سینا تَهَم
تنظیم: گروه هالی سانگ
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ماه ۱۳۹۸
New Piece: Taklif
Mohammad Reza Amiri - Sina Taham
Producer by: HolySongteam
Release date: 5 March 2020
از برجستهترین تحرکات یهودی در تاریخ معاصر ایران، برپایی جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، در سال ۱۳۵۰ش. / ۱۹۷۱م. است. بهطور خلاصه میتوان گفت طراحی و اجرای این برنامه بهتمامی از سوی مجامع صهیونیستی و اسرائیلی بود.
در افشای ماهیت این جشن، مثل همهی موارد مشابه بیش و پیش از هرکس، حضرت امام خمینی (ره) پرچمدار نهضت اسلامی بود که مردم مسلمان ایران را نسبت به ماهیت و اهداف برگزارکنندگان این مراسم هشیار و آگاه نمود:
«اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومان خرج جشن شاهنشاهی میشود. کارشناسهای اسرائیلی مشغول به پا داشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست میکنند. این اسرائیل که دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است.»
برخلاف آنچه که برای محمدرضاشاه و دولتمداران رژیم پهلوی توجیه و القا کرده بودند و علیرغم تبلیغات ادعایی دربار پهلوی مبنی بر بزرگداشت ۲۵۰۰ سال سلطنت و پادشاهی در کشور ایران، واقعیت این بود که جشنهای ۲۵۰۰ ساله، صرفاً با هدف نکوداشت خاطره و تاریخ عزیمت یهودیان از بابل به ایران و بیتالمقدس در زمان کوروش، در سال ۵۳۹ قبل از میلاد بود.
آنگونه که بعدها آشکار شد، محافل یهودی – صهیونیستی در سال ۱۳۴۰ش. / ۱۹۶۱م. طرح و تمایل به برپایی این جشن را اعلام کرده بودند.
در سال ۱۹۶۱، اسرائیلیها تصمیم گرفتند تا بهمنظور یادبود آزادی و رهایی ملت یهود از اسارتش در بابل! کنگرهای برگزار نمایند. تاریخنویسان و شرقشناسان ایرانی هم به این اجلاس اسرائیلی دعوت شدند.
مشاور فرهنگی دربار که از گرایشهای جاهطلبانهٔ شاه مطلع بود، [از شاه] درخواست ملاقات کرد. در این ملاقات، تاریخشناس معروفی نیز او را همراهی میکرد و نظریهٔ زیر را ارائه نمود:
«بهجای آنکه بگذاریم اسرائیلیها این بزرگداشت را منحصر به آزادی یهودیان از بابل، نمایند، چرا تأکید را بر ارزشهای والای کوروش کبیر، شاه هخامنشی قرار ندهیم و به سلطنت رسیدن او را بهعنوان یکی از زمانهای پرعظمت عهد عتیق جلوه ندهیم، تا به این ترتیب نشان دهیم که سلطنت در ایران منشأی اصلی و تاریخی دارد؟!»
این پیشنهاد به نظر شاه خیلی جالب آمد.
در آن زمان، بر اساس محاسبهٔ کانونهای صهیونیستی، سال ۵۳۹ قبل از میلاد بهعنوان مبدأ، با سال ۱۹۶۱م. (۱۳۴۰ش) جمع شده و رقم ۲۵۰۰ به دست آمده بود.
بعضی دیگر عقیده دارند که چون کانونهای مزبور موفق به برگزاری جشنها در سال ۱۳۴۰ش. / ۱۹۶۱م. نشدند، لذا ده سال بعد یعنی سال ۱۹۷۱م. / ۱۳۵۰ش. به برپایی این مراسم اقدام کردند.
بر این اساس، آنها سال ۱۹۷۱م. (۱۳۵۰ش) را با سال ۵۲۹ قبل از میلاد، که تقریباً همزمان با آغاز پادشاهی کوروش بود جمع و رقم ۲۵۰۰ را به دست دادند.
داستان آزادی_یهود به دست کوروش در تورات نقل شده و جشنهای ۲۵۰۰ ساله که محمدرضا پهلوی راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ایران و بهخاطر بزرگداشت این واقعهٔ محبوب یهودیها و با رهبری و برنامهریزی صهیونیستها بود.
محافل یهودی و صهیونیستی نیز در اینباره اعترافات جالب توجهی داشتند که در این نوشتار، فقط به یک نمونه از آنها بسنده .میکنیم
لطفالله حی از سران انجمن کلیمیان تهران، نمایندهٔ مجلس شورای ملی، از مشاهیر و معاریف فراماسون و عضو برجسته تشکیلات صهیونیسم که ریاست «شورای یهودیان ایران» در «شورای مرکزی جشنهای ۲۵۰۰ ساله» را عهدهدار بود، در مهرماه ۱۳۴۹، طی اطلاعیهای در میان جامعه یهود ایران، در اینباره چنین نوشت:
«این جشنها در حقیقت یادبود اولین اعلامیه حقوق بشری در ۲۵قرن قبل است. همان اعلامیهای که بهفرمان کوروش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران در آزادی ملت یهود از اسارت بابل و آبادی خانه خدا و معبد دوم در اورشلیم صادر شد و نه تنها بهمنزلهٔ لوحه زرّینی در بزرگی روحی و عظمت فکر انسانی شاهنشاهی ایران در تاریخ بشریت به یادگار مانده و هنوز هم میدرخشد بلکه مادهٔ تاریخ ۲۵۰۰ساله جامعهٔ یهودیان ایران شد. در حقیقت اعلامیهٔ کوروش کبیر ابتدای ست یهودیان ایران در ادوار عزرا و نحمیا و زروبابل در این دیار مقدس به شمار میآید.
فیالواقع جشنهای سال آینده برای یهودیان ایران جنبهٔ جشن ۲۵۰۰ساله تاریخ ما [یهودیان] در ایران است.
از این حقایق مهمتر آنکه این جشنها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ قرن ما شاهنشاه آریامهر که بهحق نزد یهودیان جهان کوروش ثانی لقب گرفته است، انجام میگیرد.
بههمین منظور از مدتها قبل از طرف شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی با شرکت گروهی از سرشناسان و افراد بصیر جامعهٔ یهود، شورای یهودیان ایران وابسته به شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی تشکیل و با مطالعهٔ مستمر و عمیق و مشاورات لازم برنامه اجرایی جامعه ما [یهودیها] را در اینباره تهیه نمود […که] شامل اقدامات مفصلی در زمینههای فرهنگی – بهداشتی جشنها و مشارکت جوامع مختلف یهودیان جهان است به موقع خود به اطلاع همگان خواهد رسید تا هر خانواده یهودی ایرانی سهم خود را در آن ادا نماید.»
بههر صورت محافل یهودی صهیونیستی با برگزاری جشنهای مزبور، و تغییر تاریخ و تقویم هجری شمسی ایران به تاریخِ ظاهراً شاهنشاهی ولی در واقع «تاریخ و تقویم یهود ایران» سعی در تعقیب مقاصد خود کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و سقوط سلطنت پهلوی توطئهٔ آنها نقش بر آب شد
مقر اخشویرش [خشایارشا] به بابل بود ولى در شوش بسیار مىماند و از اسیران بنىاسرائیل زنى به نام اشتر [استر] دختر حاویل را به زنى گرفت،
و اشتر را مردخاى که پسرعمّ و برادر شیرى وى بود پرورده بود و مادر مردخاى اشتر را شیر داده بود،
و سبب شویى اخشویرش با اشتر آن بود که زن خویش وشتا [وشتی] را که جمیل و زیبا و جلیل بود بکشت از آنرو که شاه گفته بود بىپرده در آید که مردم او را بهبینند و جلالت و جمال وى را بشناسند و او نپذیرفت،
و شاه او را بکشت و از کشتن وى بسیار بنالید و بدو گفتند: ن دنیا را بنگرد و چنان کرد و اشتر را دوست داشت که اسرائیلى بود!
به پندار نصارى، وقتى اخشویرش به بابل رفت اشتر براى وى پسرى آورد که او را ش نام کرد.
پادشاهى اخشویرش چهارده سال بود و مردخاى تورات به او آموخته بود و به دین بنىاسرائیل درآمده بود و از دانیال پیمبر (ص) و کسانى که با وى بودند چون حننیا و میشایل و عزاریا چیز آموخته بود،
و از او خواستند اجازه دهد به بیتالمقدس روند و نپذیرفت! و گفت اگر هزار پیمبر از شما با من باشند تا زندهام یکیشان از من جدا نشود!!
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ج٢، ص۴۵٩
درباره این سایت